مسائل حقوقی و مالی افراد مبتلا به بیماری آلزایمر و خانواده های ایشان

افراد مبتلا به بیماری آلزایمر گاهی درمعرض خطر سوء استفاده اشخاص ثالث قراردارند. بنابراین دانستن مسائل حقوقی و مالی افراد مبتلا به آلزایمر امری مهم و ضروری برای مراقبین آنها است.

حجر از لغت به معنای منع و در اصطلاح حقوقی به معنی عدم اهلیت استیفاء اجرا و اعمال حق می باشد. محجور کسی است که به موجب قانون از مداخله در تمام امور حقوقی یا دست کم از مداخله در امور حقوقی که دارای جنبه مالی می باشد ممنوع است.

هرچند در فقه شیعه تا شش سبب برای حجر برشمرده اند لیکن در قانون مدنی به موجب ماده 1207 اسباب حجر منحصر به صغر، سفه و جنون است. البته حدود ممنوعیت هریک ازاشخاص با دیگری متفاوت است. مثلا درحالیکه مجنون از دخالت در همه امور حقوقی(اعم از مالی مثل بیع و غیر مالی مثل نکاح) ممنوع است شخصی که سفیه است فقط از دخالت در امور مالی ممنوع است. بنابر این مثلا انعقاد نکاح از سوی او صحیح است.

قانونگزار در ماده 210 قانون مدنی صریحا اعلام کرده که :

” برای این که متعاملین، اهل محسوب شوند باید بالغ و عاقل و رشید باشند”.

هدف قانونگذار در تدوین این مواد قانونی حمایت از اشخاص محجور در قبال سوء استفاده های احتمالی در جامعه است. زیرا اگر قانونگذار چنین تدبیری اتخاذ نمی کرد ممکن بود اشخاص سودجو با سوء استفاده از ضعف قوای فکری و دماغی محجورین اموال ایشان را بناحق تصاحب کنند.

البته قانونگذار برای مقابله با این قبیل اشخاص سودجو ضمانت اجراهای کیفری نیز مقرر کرده و بعنوان نمونه در ماده 596 قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد:

” هرکس با استفاده از ضعف نفس شخصی یا هوی و هوس او یا حوایج شخصی افراد غیر رشید به ضرر او نوشته یا سندی اعم از تجاری یا غیر تجاری از قبیل برات، سفته،چک حواله، قبض و مفاصا حساب و یا هر گونه نوشته ای که موجب التزام وی یا برائت ذمه گیرنده سند یا هر شخص دیگری شود به هر نحو تحصیل نماید علاوه بر جبران خسارات مالی به حبس از شش ماه تا دو سال و از یک میلیون تا ده میلیون ریال جزای نقدی محکوم می شودو اگر مرتکب،ولایت یا وصایت یا قیمومت بر آن شخص داشته باشد، مجازات وی علاوه بر جبران خسارات مالی از سه تا هفت سال حبس خواهد بود.”

منشور جهانی دمانس

من با داشتن دمانس ، همچنان  میتوانم خوب زندگی کنم 

١.   من باید به  پزشک دسترسی داشته باشم

٢.   من باید به اطلاعات در مورد  بیماری وچگونه زندگی مرا تغییر خواهد داد  دسترسی داشته باشم

٣ . باید به من تا آنجا که امکان دارد کمک شود تا به صورت مستقل به زندگی خود ادامه دهم

٤.  من باید بتوانم در تصمیماتی که برای مراقبت و حمایت از من گرفته  می شود نظر خود را بیان نمایم

٥ . من باید به مراقبت با کیفیت عالی که مناسب من باشد دسترسی داشته باشم

٦.  با من باید مانند یک انسان برخورد شود و آنهایی که از من مراقبت می کنند باید از زندگی گذشته من مطلع باشند

٧. باید برای هر آنچه هستم به من احترام  بگذارند

٨.   من باید به دارو و درمانی که می تواند برایم موثر باشد دسترسی داشته  باشم

٩.   باید  تا هنوز می توانم  تصمیم بگیرم موضوع وصیتنامه با من مطرح شود

١٠ .من مایلم که خانواده و دوستانم از من به خوبی یاد کنند

با وجود این تدبیر بازدارنده جزایی که در واقع حکمی تکلیفی برای افراد اجتماع است و ایشان را از انجام این گونه سود جویی ها منع می کند، مقنن پارا فراتر هم نهاده است و حکم وضعی دیگری مقرر کرده که در هرحال و صرفنظر از مجازات شدن یا نشدن مجرم، عمل حقوقی که وی انجام داده است را بی اعتبار می داند. البته این بی اعتباری بعضا مطلق و غیرقابل ترمیم است و در بعض دیگر موارد با بازبینی عمل حقوقی از سوی ولی یا قیم شخص محجور و حصول یقین از اینکه عمل حقوقی به ضرر شخص محجور نمی باشد، قابل تائید و تنفیذ مجدد است. به همین دلیل هم برخی این شکل از حجر را حجر به معنی اخص یا حجر حمایتی نامیده اند زیرا هدف آن حمایت از شخص محجور است.

در نقطه مقابل، حجر سوء ظنی(حجر به معنی اعم) قرار دارد. در واقع در این قبیل اسباب حجر قانونگذار به دلیل بی اعتمادی به شخص خاصی، وی را از مداخله در اموالش محروم می نماید. شکل بارز این وضعیت در اشخاص ورشکسته دیده می شود زیرا قانونگذار فرض را بر این می گذارد که ممکن است شخص ورشکسته در تلاش برای حیف و میل اموالش باشد و به او سوء ظن دارد. به همین دلیل معاملات شخص ورشکسته را بی اعتبار می انگارد.

قبل از این که محجوریت اتفاق بیافتد، فرد مبتلا بعد از تشخیص طبی مسائلی دارد که باید به آن ها بپردازد.  مانند:

  • برنامه ریزی برای آینده
  • انتخاب قیم
  • تصمیم برای نوع مراقبت
  • تامین هزینه ها و…

در دسته نخست (حجر حمایتی) سه مثال شایع و سنتی برای محجورین ذکر می شود:

  • اشخاص صغیر (یعنی کسانی که به سن قانونی نرسیده اند)
  • – اشخاص مجنون (یعنی کسانی که عقلشان زایل شده است یا از ابتدا قوه دماغی ناقصی داشته اند که قدرت تصمیم گیری و قصد انشا را از ایشان سلب کرده است)
  •  اشخاص سفیه (یعنی کسانی که هر چند توان صدور اراده انشایی و انعقاد عقد را دارند لیکن به دلیل ضعف جزئی عارض بر ایشان در تشخیص نفع و ضرر مالی ممکن است به شیوه اشخاص متعارف و معمولی جامعه عمل نکنند و اصطلاحا عقل معاش ندارند)

در حقوق مدرن و با بهره گیری از تجارب و تخصص حاصله در علم پزشکی، مصادیق و مواردی به چشم می خورد که هرچند ظاهرا منطبق با مفاهیم سه گانه فوق نمی باشد لیکن عقلا تردید نمیکنند که این وضعیت های خاص قرابت زیادی با وضعیت محجور به معنی سنتی کلمه دارد.

مهمترین و شایع ترین این وضعیت در افراد مبتلا به بیماری آلزایمر دیده می شود. بیماری آلزایمر یک بیماری تحلیل برنده و پیش رونده سیستم عصبی مرکزی انسان است که موجب زوال قوای عقلانی می شود. منشاء این بیماری دقیقا معلوم نیست و علاجی هم فعلا برای آن در دسترس نیست. در این بیماری تغییرات متعددی در مغز فرد مبتلا رخ میدهد که باعث کوچک شدن مغز و نیز از بین رفتن سلول های مغزی می شود و به جای آن ها اشکال خاصی به نام “پلاک های پیری” در مغز بوجود می اید.

حقوقی که می تواند به بهبود کیفیت زندگی فرد مبتلا کمک کند:

  • حق گرفتن تشخیص
  • حق حمایت بعد از تشخیص
  • حق زندگی مستقل
  • حق گرفتن دارو
  • حق داشتن وصیتنامه

“انجمن جهانی آلزایمر خواستار اطلاع رسانی در این موارد است تا حقوق افراد مبتلا به دمانس حفظ گردد.”

صرفنظر از مباحث پزشکی مربوطه، از دیدگاه حقوقی شخصی که دچار بیماری آلزایمر می شود به دلیل عدم تمرکز فکری بر امور و نیز فراموشی حاد و مکرر در خصوص موضوعات مختلف از جمله اشخاص طرف معامله و نیز اموالش، در معرض خطر سوء استفاده اشخاص ثالث قرار دارد و بنابر این همان فلسفه و حکمت حجر حمایت در خصوص ایشان نیز صادق است. از سوی دیگر تحلیل رفتن قوای دماغی و ضعف در تصمیم سازی و صدور قصد انشایی وضعیت افراد مبتلا به بیماری آلزایمر را به محجورین شبیه می سازد.

در واقع انجام اعمال حقوقی توسط فرد مبتلا به بیماری آلزایمر خفیف خود شباهت زیادی به اعمال سفیه دارد و درشکل حاد خود مشابه وضعیت معاملات محجور است به همین دلیل هم مقنن برای حفظ حقوق محجورین در ماده 104 قانون امور حسی مقرر می دارد کسی که در اثر کبر سن یا بیماری و امثال آن از اداره تمام و یا بعضی اموال خود عاجز شده میتواند از دادگاه بخواهد که برای اداره اموال او امین معین شود.

البته با اینکه موضوع از امور حسبی است و در این قبیل امور دادستان مکلف است راسا یا بنا به تقاضای هر شخصی مداخله نموده و انجام تکلیف نماید، اما بنظر می رسد که حکم ماده 104 قانون امور حسبی مختص فرضی نیست که خود فرد مبتلا تقاضا می کند زیرا ممکن است وضعیت فرد مبتلا بگونه ای باشد که اصولا صلاح و صواب کار خود را نداند.

در قانون مدنی از این بابت موارد ذیل برای مطلعین دیگر ایجاب تکلیف کرده است:

  • طبق ماده 1219 قانون مدنی هریک از ابوین مکلف است در مواردی که باید برای اولاد آنها قیم معین شود مراتب را به مدعی العموم(دادستان) اطلاع داده و از او تقاضا نمایند که برای نصب قیم اقدام لازم بعمل آورد.
  • طبق ماده 1220 همان قانون در صورت نبودن هیچ یک از ابوین یا عدم اطلاع آنها انجام تکلیف مقرر در ماده1219 بعهده اقربائی است با شخص محتاج به قیم در یک جا زندگی می کنند.
  • ماده 1221 قانون مدنی ناظر به موردی است که محجور زن یا شوهر داشته باشد در اینصورت زوج یا زوجه نیز مکلف به انجام تکلیف مقرر در ماده 1219 است.

متاسفانه در جامعه ما الفاظ مجنون و سفیه که دارای معنا و مفهوم کاملا پزشکی و حقوقی می باشدبعضا از سوی عوام برای مقاصد دیگری بکار می روند و این فرهنگ غلط موجب می شود برخی خانواده ها در پیگیری پزشکی و حقوقی وضعیت افراد مبتلا دچار تردید شوند. لذا صرفنظر ازین خرده فرهنگ های غلط باید گفت که افراد مبتلا به آلزایمر نیز همچون سایر صور محجورین مورد عنایت و حمایت ویژه مقنن قرار دارند به همین دلیل لازم است با مداخله مرجع صالح(دادسرای سرپرستی) برای حمایت و صیانت از حقوق حقه این قبیل اجتماع اهتمام کرد.

قیم و وکیل چه فرقی با هم دارند؟

پاسخ: هرکسی که اهلیت داشته باشد یعنی دارای عقل و بالغ و رشید باشد می تواند برای اداره امور مالی یا غیرمالی خود و یا برای احقاق حق خود برای وکیل انتخاب نماید. اما نصب قیم از طرف دادستانی اداره سرپرستی به عمل می آید هیچکس نمی تواند راساً قیم شخص دیگری باشد، مگر به موجب قانون در مواردی که قانون اجازه می دهد.

معامله ای که صورت گرفته باشد و بعداً معلوم شود که فروشنده یا خریدار در زمان امضاء سند دچار بیماری آلزایمر بوده است، چه حالتی دارد؟

پاسخ: قانونگذار درماده 190 قانون مدنی شرایطی برای صحت معامله قیدکرده که ازجمله آن شرط اهلیت برای طرفین معامله است. یعنی اینکه فروشنده یاخریدار برای معامله اهلیت داشته باشند یعنی در زمان انجام معامله بالغ، عادل ورشید باشند.

معامله با افرادی که بالغ، عادل ورشید نباشند به واسطه عدم اهلیت شخص غیررشید، صغیر و مهجور باطل است. درصورتیکه مشخص گردد که فروشنده یا خریدار در هنگام معامله دچار بیماری بوده به حدی که ضررو منفعت خودرا تشخیص نمیداده اند معامله انجام شده باطل است. بستگان فرد مبتلا پس از قیومیت از اداره سرپرستی دادگستری استان تهران می توانند نسبت به اعلان ابطال سند تنظیم شده توسط بیمار به دادگاه حقوقی مراجعه و دادخواست دهند. دادگاه نیز پس از رسیدگی درصورت احراز بیماری ازطریق کارشناسی قانونی حکم به ابطال سند تنظیم شده میدهد.

راهکار قانونی برای حفظ حقوق افراد مبتلا به بیماری آلزایمر کدام است؟

پاسخ : اینگونه به نظر می رسد که بیماری آلزایمر در ابتدا قابل تشخیص نبوده و بعضاً با حواس پرتی اشتباه می گردد و گاهی افراد مبتلا در این حالت دست به اقدامی می زنند که احتمال خطرات مالی برای آنها دارد. اما به محض اینکه بستگان و خانواده او متوجه وخامت حالش شدند باید برای حفظ اموال فرد مبتلا و رسیدگی و طریقه هزینه برای او از اموال خودش به اداره سرپرستی دادگستری تهران مراجعه و نسبت به اقد قیومیت اقدام نموده و پس از نصب قیم فرد مبتلا از دخالت در امور مالی خود منع می گردد و تنها قیم با نظر اداره سرپرستی حق استفاده از اموال برای او و یا افراد تحت تکفل وی را دارد

پرسش های متداول :

پزشکی قانونی حکم محجوریت شخص را از چه تاریخی می دهد. مثلا اگر شخصی به دادگاه شکایت کند تاریخ حکم را از چه تاریخی می زنند. و اگر شخص سندی به نام کسی زده باشد چه میشود؟

پاسخ : پزشكى قانونى اصولا با توجه به مستندات و پرونده هاى پزشكى و معاينات بالينى تاريخ حجر را معين ميكند و دادگاه اصولا همان را مستند قرار ميدهد. البته دادگاه ميتواند با توجه به مستندات ديگر از آن تبعيت نكند.

چه اموالی باید با نظر دادستان هزینه شود؟ اموال منقول یا غیر منقول؟ اداره مغازه پدر با برادرم هست و هیچ مشکل خانوادگی نیست آیا برای اداره امورات مغازه و کسب کار روزانه برادرم مجبور به حساب پس دادن هست؟

پاسخ : قیمومت مربوط به تمام اموال منقول و غیر منقول هست. تمام امورات مربوط به مغازه پدرتون هم باید به نظر دادستان برسد.