يك مراقب مطلع و آگاه مي داند كه چه وقت زمان عمل است و چه وقت زمان سكوت. با عدم این آگاهی نه تنها مشكلات حل نخواهد شد بلكه به آنها مسائل جديد نيز افزوده خواهد شد. (اصل مداخله بجا و پرهيز از مداخله نابجا).
حضور به موقع و مؤثر مراقب در زمان نياز فرد مبتلا و يا در زمان بروز رفتارهاي پرخطر الزامي است. اما مداخله او در هنگام توانايي و بي نيازي مشكل زا است. اینکار باعث مي شود استقلال فرد مبتلا، احساس اعتماد به نفس و حرمت او آسيب ببيند. او عصباني، كج خلق، پرخاشگر يا افسرده و غمگين شود.
همچنین ارتباط ميان او و مراقب خدشه دار شود. حفظ استقلال فرد مبتلا در انجام امور شخصي و فعاليتهاي روزانه و معمول، ضروری است. ضمن آنكه به عزت نفس وی كمك مي شود، از تحليل رفتن قواي ذهني ممانعت مي گردد. بنابراين تا سرحد امكان سعي كنيد كه فرد مبتلا فعاليتهاي روزانه اش را خودش انجام دهد. اگرچه کار كندتر و آهسته تر انجام گیرد.
به خاطر داشته باشيد كه برخي از رفتارهاي مشكل ساز و آشفتگیها مي تواند بدليل كنترل بيش از حد باشد. بمنظور مقابله مؤثر باعلائم بيماري بسيار حائزاهميت است كه بيش ازهر واكنش علت اصلي بروز آن علامت راپيدا كنيم. زيرا بسيار اتفاق مي افتد كه يك علامت به دلايلي غيراز خود دمانس (مثلاً مشكلات جسمي ياعوارض دارويی) بوجودآمده باشد.
در اينصورت با روشهاي خيلي سادهتر قابل تغییر خواهدبود. در حالیکه اگر آن را به حساب آلزايمر بگذاريم، نمی توانيم چندان كمك مؤثري به بيمار در جهت اصلاح علامت داشته باشيم. (اصل علت يابي).