گاهي اوقات افراد مبتلا به بیماری آلزایمر، بر خلاف مراقبت ها و تلاش هاي مهربانانة شما، به طور مكرر شكايت مي كنند. وي ممكن است به شما بگويد: «‌تو نسبت به من سنگدل و بي رحمي» يا « من مي خواهم به خانه بروم » ‌يا « تو وسايل من را مي دزدي » يا « ‌من تو را دوست ندارم ».

زماني كه شما نهايت سعي تان را براي مراقبت و كمك به او مي كنيد و او چنين جملاتي را به شما مي گويد ممكن است احساس آزردگي يا عصبانيت نماييد و اولين واكنش شما اين باشد كه با اين انتقاد ها به طور شخصي برخورد نماييد. ممكن است بلافاصله وارد يك بحث و جدل دردناك و بي هدف شوید كه امكان دارد منجر به يك واكنش ناگوار و فاجعه آميز يا حتي جيغ و فرياد، گريه و پرتاب اشياء به طرف شما و خستگي و آزردگي بيشتر شما شود.

اگر چنين اتفاقي رخ مي دهد، اندکی تأمل کرده و آنچه را كه رخ داده مجددا مرور نماييد. حتي اگر فرد مبتلا خوب به نظر رسد، در حقيقت به مغز او آسيب جدي وارد شده است. اجبار براي تحت مراقبت كسي بودن، احساس گم شدن و از دست دادن تعلقات و وابستگي و عدم استقلال ممكن است در نظر فرد حادثه ای ظالمانه باشد.

جمله «تو نسبت به من سنگدلي» ممكن است واقعا به اين معني باشد که: « زندگي و روزگار نسبت به من سنگدل است». از آنجا كه فرد نمي تواند دقيقا واقعيات اطراف خود را از يكديگر تميز دهد ممكن است تلاش هاي شما را براي كمك به او به طور اشتباه دخالت، محدودیت و نوعی آزار و اذیت قلمداد كند. او ممكن است قادر نباشد كه حقيقت افزايش اختلال مغزش، وضعيت اقتصادي اش، رابطه اي كه در گذشته با شما داشته و تمام آنچه كه شما از آن اطلاع دارید را بپذيرد، درك كند يا به خاطر آورد.

به عنوان مثال؛ او تنها مي داند كه وسايلش رفته اند و شما آنجا هستيد. بنابراين احساس مي كند كه احتمالا شما بايد آن چيزها را دزديده باشيد.

ما نمي توانيم بدانيم كه يك فرد مبتلا به بیماری آلزایمر چگونه احساس مي كند يا درك مي كند اما خانمی، روش هاي عاشقانه و محبت آميزي را براي تفسير و پذيرش جملات دردناكي كه همسرش مي گويد يافته است:

او مي گويد: «من مي خواهم به خانه بروم ». در واقع منظورش اين است:‌« من مي خواهم به گذشته ام، به زندگي و كيفيت زندگي برگردم، زماني كه همه چيز هدفمند به نظر مي رسيد و من مفيد بودم، زماني كه مي توانستم حاصل تلاش بازوانم را ببينم و زماني كه من از هيچ چيز نمي ترسيدم ».

وقتي او مي گويد : «‌من نمي خواهم بميرم »، منظورش اين است: «‌من بيمارم، گرچه درد ندارم. هيچ كس درك نمي كند كه چقدر بيمارم. همه اوقات چنين حسي دارم، بنابراين احتمالا در حال مرگ هستم. من از مرگ مي ترسم».‌

وقتي مي گويد: «‌من هيچ نگراني ندارم»، منظورش اين است: « من در گذشته در كيف پولم مقداري پول حمل مي كردم. اكنون در جيب هاي شلوارم هيچ چيزي ندارم. من عصبانيم زيرا نمي توانم پيدايش كنم. چيزي در مغازه وجود دارد كه مي خواهم آن را بخرم. مجبورم كه بيشتر دنبالش بگردم ».

وقتي مي گويد:« همه كجا هستند؟ » منظورش اين است: « من افراد بسياري را اطراف خود مي بينم اما آنها را نمي شناسم. اين چهره هاي غريبه و ناآشنا متعلق به خانواده من نيستند. مادرم كجاست؟ چرا تركم كرده است؟».

در مواجهه با چنين اظهاراتي از تكذيب و مخالفت و بحث و جدل با بيمار بپرهيزيد. اين واكنش ها منجر به رفتارهاي ناگوار و فاجعه آميز مي گردد. سعي نكنيد كه بگوييد: « من وسايل تو را ندزديده ام »، يا « شما در خانه هستيد »، « من به شما مقداري پول داده ام ». سعي نكنيد كه برايش دليل بياوريد. گفتن اين جمله كه « مادرت 30 سال است كه فوت كرده » تنها او را آشفته تر و آزرده تر مي كند.

بعضي از خانواده ها دريافته اند كه بي توجهي به بسياري از اين شكايات و منحرف کردن حواس فرد مفيد خواهد بود. بعضي از خانواده ها با احساساتي كه از جانب وی بيان مي شود همدلي كرده و دلسوزانه پاسخ مي دهند: « بله ، عزيزم من مي دانم كه شما احساس گم شدن مي كنيد ». « زندگي به نظر ظالمانه مي رسد ».‌« من مي دانم كه شما مي خواهيد به خانه برويد ».

البته ممكن است كه گاهي اوقات عصبي شويد، به ويژه هنگامي كه شكايات ناعادلانه اي را به طور مكرر شنيده باشيد. در هر صورت انسان هستيد و اين احساسات طبيعي است. احتمالا فرد مبتلا بلافاصله اين حالت شما را فراموش خواهد كرد.

شايد شما بتوانيد با اين اظهارات سازگار شده و كنار بياييد اما در مورد ديگران چطور؟ گاهي اوقات اين بيماران صفات ناشايسته يا توهين آميزي را به ديگران نسبت مي دهند. اينها مي تواند زمینه های زيادي را شامل شود، از صراحت هاي ساده لوحانه مثل گفتن جمله « جورابت پاره است » به اقوام، يا توهين هايي مثل فرياد زدن بر سر همسايه كه برايش غذا آورده بود و گفتن جمله « از خانه من بيرون برو تو مي خواهي ما را مسموم كني ».

این افراد ممكن است برای دوستان صميمي يا غريبه ها داستان هايي نيز تعريف كنند. مثل « دخترم من را در اتاقم حبس مي كند ». هنگامي كه وي را به مهماني مي بريد، ممكن است كتش را بپوشد و بگويد: « برويم خانه اينجا نفرت انگيز است ».

افراد مبتلا به بیماری آلزایمر، با يكديگر متفاوت هستند. برخي از آنان، مهارت هاي اجتماعي شان سالم باقي مي ماند. در بعضي ديگر ممكن است رك گويي تظاهر شود. بعضي ديگر ترسو و بدبين شده و ديگران را متهم مي كنند.

بعضي از افراد مبتلا اغلب فردي را كه در حال صحبت با وي هستند اشتباه مي گيرند يا موقعيت را اشتباه مي گيرند. هنگامي كه چنين رفتارهايي از طرف يك كودك باشد ديگران به اين رفتارها لبخند مي زنند زيرا همه مي دانند كه يك كودك هنوز رفتارهاي صحيح و آداب اجتماعي را نياموخته است. براي شما نيز مفيد خواهد بود كه به افراد اطراف خود بیاموزید كه بيمارتان رفتارهاي صحيح و آداب اجتماعي را فراموش كرده است.

چنين رفتارهايي نتيجه يك بيماري خاص است و عليرغم اينكه چنين رفتاري غم انگيز است، عمدي و از روي آگاهي نمي باشد. اگر ممكن است به آن دسته افرادي كه شما و بيمارتان را مي شناسند مثل همسايه ها، دوستان و حتي مغازه داران، در مورد وضعيت بيمارتان توضيح كاملي بدهيد. البته به آنها اطمينان دهيد كه اين بيماري فرد را خطرناك نكرده و او ديوانه نيست.

در صورتي كه بيمارتان در معرض همگان به دليل واكنش ناگوار و فاجعه آميز عملي ناشايست انجام داد او را به آرامي از آنجا دور نماييد. بهترين كار، ممكن است سكوت باشد. با وجودي كه اين مسئله مي تواند ناراحت كننده باشد، اما لزومي ندارد كه به غريبه ها هيچ توضيحي دهيد.

انحراف حواس روشي خوب براي خارج نمودن فرد مبتلا از به وجود آوردن يك موقعيت ناراحت كننده است. به عنوان مثال اگر فرد يك سؤال شخصي پرسيد، موضوع را عوض كنيد. زماني كه وي به ديگران مي گويد كه شما او را زنداني كرده ايد يا به او غذا نمي دهيد، سعي كنيد حواسش را منحرف كنيد. از تكذيب او به طور مستقيم پرهيز كنيد زيرا ممكن است منجر به يك جر و بحث بين شما و افراد مبتلا شود. در صورتي كه چنين اهانت هايي نزد كساني صورت گرفت كه آنها را مي شناسيد، مي توانيد بعدها راجع به بيماري به آنها توضيح دهيد. اگر آنها غريبه و ناآشنا بودند از خود بپرسيد :

آيا واقعا اهميت دارد كه آنها چه فكر مي كنند! ؟

شناسایی خدماتی که می تواند به شما کمک نماید

با پیشرفت بیماری، زندگي هم براي فرد مبتلا و هم براي مراقب مشكل می شود. از این رو مشخص نمودن افرادي مانند بعضي از اعضاء خانواده و یا دوستان خوب كه بتوان با آنها در اين مورد به راحتي گفتگو كرد، مي تواند كمك بزرگي باشد و نیز همواره به خاطر داشته باشید انجمن آلزایمر ایران متعلق به شما و در کنار شماست.

شبکه حمایتی شما:

به هنگام پيشرفت بيماري،‌ داشتن يك گروه حمايت كننده اهميت ويژه اي خواهد داشت. كمي وقت صرف اين مهم بنماييد و اسم و شماره تلفنهاي اشخاصي كه مي توانند در آينده به شما كمك كنند را تهيه كنيد.

  • انجمن حمايت از بيماران مبتلا به آلزايمر
  • پزشك
  • وكيل
  • همسايه ها (چنانچه وضعيت اورژانس پيش آيد)
  • نيروي كمكي در منزل (فرزندان)
  • پرستاري در منزل
  • سرای سالمندان

خانواده:

اعضای خانواده مي توانند با گوش دادن به نظرات هم، با يكديگر همدردی نمایند. بايد به خاطر داشت كه هر يك از افراد خانواده با اين مسئله برخورد متفاوت خواهند داشت و هيچكدام از راهها بهتر يا بدتر نيست. دوری گزیدن از دیگران و انتخاب انزوا و تنهايي روش صحیحی نیست.

با تشكيل جلسات فاميلي مي توان افراد خانواده را آگاه ساخت و حتی آنها را درگير نمود. به بچه ها توضيحات لازم را در مورد بيماري بدهيد تا آنها متوجه اثرات ناشي از اين بيماري بشوند. مي توان براي توجيه آنان از كتاب( به عنوان مثال بوی شکلات)، پمفلت تهیه شده توسط انجمن آلزایمر ایران و سی دی استفاده کرد.

با خبر ساختن دوستان و آشنایان:

دوستانتان را از تشخيص طبي آگاه سازيد و به ایشان اطلاعات دهید. آنها بايد بدانند که محدود شدن روابط اجتماعي و عدم شرکت در فعاليتهای سابق از پیشامدهای رایج بیماری آلزایمر است.

به خاطر داشته باشيد كه همه، از مشکلات بيماري آلزايمر مطلع نيستند و در ضمن ممكن است بعضي ها براي باور كردن اين تشخيص برای شما و یا عزیزتان نياز به زمان بيشتري داشته باشند. با آنها مدارا كنيد و اطلاعات لازم را در اختیارشان قرار دهيد.

صحبت با گروه بهداشت و درمان:

شما در طول بيماري، به تعدادي از متخصصين چون مغز و اعصاب، روانپزشك(اعصاب و روان)، كار درمان و روانشناس نياز خواهيد داشت. هم اکنون تیم درمانی خود را از میان متخصصینی قابل اعتماد، انتخاب کرده و پیوسته اين گروه را از وضعيت سلامت خود مطلع سازيد و هرگونه تغييري را كه مشاهده كرديد با آنها مطرح كنيد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلد های ضروری مشخص شده اند *

ارسال نظر