مداخلات و برنامههاي درماني وجود دارند كه ميتوانند با تشخيص به موقع و در مراحل اوليه بيماري، مؤثر واقع شوند. بعضي از اين مداخلات اگر زودتر اعمال شوند ميتوانند بسيار مؤثرتر عمل كنند. از طرفي از نقطه نظر مباحث اقتصادي بسياري معتقدند با تشخيص زودهنگام و اقدامات به موقع ميتوان از تأثيرات منفي اقتصادي و بار هزينههاي تحميل شونده بر جامعه و سيستمهاي خدماتي- حمايتي كاست .
در حال حاضر ، وجود اختلال در گروه كثيري از افرادي كه با علائم دمانس (اختلال شناخت و حافظه) زندگي ميكنند، دير تشخيص داده ميشود. اين مسئله موجب تأثير قابل ملاحظه در درمان ميشود كه فاصله درماني « زمان از دست رفته » را ايجاد ميكند و متعاقب دسترسي اين افراد به اطلاعات ، درمان و مراقبت ، خدمات حمايتي محدود گشته و مشكلات عديدهاي را براي همه افراد درگير از افراد مبتلا به بیماری آلزایمر گرفته تا خانوادهها، مراقبين، جوامع و سيستمهاي سلامت و بهداشت ايجاد میكند.
هرچند که راه مشخص و يكسان براي پوشش اين « زمان از دست رفته» در همه نقاط جهان وجود ندارد، اما چيزي كه پر واضح است اينكه هر كشوري نياز به يك « برنامه استراتژيك ملي دمانس » دارد كه موجب ارتقاء آگاهي جامعه و گروههاي حرفهاي، غيرحرفهاي شده و توجه به تشخيص زودهنگام را مد نظر قرار دهد.
سيستمهاي اوليه خدمات سلامت ، متخصصين و مراكز درماني و سيستمهاي حمايتي – اجتماعي هر يك به سهم خود و با توجه به منابع در دسترس نقشي مهم در اين امر ايفا ميكنند.
به گفته دكتر ديزي اكوستا رئيس انجمن جهاني آلزايمر :”شكست در تشخيص زودهنگام و به موقع موجب از دست دادن فرصتهاي ارزشمند براي بهبود كيفيت زندگي ميليونها نفر افرادي كه با دمانس زندگي ميكنند خواهد شد.”
در گزارش انجمن آلزایمر جهانی( 2011) به موارد زير اشاره شده است:
- در بيش از 2/3 افراد مبتلا به دمانس (اختلال شناخت و حافظه) ؛ تشخيص بيماري داده نمی شود.
- در كشورهاي با درآمد بالا فقط در 50% – 20% افراد علائم دمانس (اختلال شناخت و حافظه) تشخيص داده ميشود و اين در حالي است كه در كشورهاي كم درآمد اين درصد بسيار كمتر است. براي مثال مطالعهاي در هند نشان ميدهد كه 90% افراد مبتلا به دمانس (اختلال شناخت و حافظه) بدون تشخيص در جامعه زندگي ميكنند.
- عدم تشخيص بيماري موجب تقويت باورهاي غلط نظير؛ انتساب فراموشي و دمانس (اختلال شناخت و حافظه) به سالمندي و كهولت سن شده و اين باور موجب ميشود كه اين تصور غلط كه كاري نميتوان انجام داد پا برجا بماند. در مقابل، گزارشات جديد نشان ميدهد كه مداخلات درماني مراقبتي حتي در مراحل اوليه وقوع بيماري ميتواند مؤثر و كارساز است.
- داروها و مداخلات روانشناسي براي افرادي كه در مراحل اوليه بيماري هستند ميتواند موجب بهبود اختلال شناختي، حفظ استقلال فردي و كيفيت زندگي آنان شود.
- حمايت و برگزاري جلسات مشاوره براي مراقبين(گروههای حمایتی) ميتواند موجب بهبود خلق و خو و كاهش فشار رواني ناشي از مراقبت گشته و از طرف ديگر بستري شدن و يا سپردن افراد مبتلا به آسايشگاه و خانههاي سالمندي را به تعویق اندازد.
- بهتر است که دولتهاي نگران از افزايش هزينههاي خدمات درماني/ مراقبتي ، آگاه باشند كه هزينه امروز، پسانداز فرداست. براساس تحليل يك گزارش اقتصادي، پيشبيني ميشود كه تشخيص زود هنگام ميتواند موجب صرفهجويي در هزينهها به ميزان 10 هزار دلار به ازاي هر فرد گردد.
اهمیت تشخیص زودهنگام
به گفته مارك ورتمن، مديرعامل انجمن آلزايمر جهاني:
در طول سالهاي گذشته، گروههاي مطالعاتي و تحقيقاتي هزاران مطالعه تخصصي بر روي “تشخيص زودهنگام” به انجام رساندند و به اين نتيجه رسيدهاند كه اين مسئله هم به نفع فرد مبتلا و هم به نفع مراقب او خواهد بود.
تشخيص زودهنگام، همچنين موجب ميشود كه مطالعات و تحقيقات بيشتري بر روي درمانهاي جديد صورت بگيرد. اما در ابتدا بايد مطمئن شويم كه افراد، دسترسي به مداخلات مؤثر دارند و اين به اين معناست كه سيستمهاي سلامتي وكاركنان بايد آماده، تعليم ديده و ماهر باشند تا بتوانند در مراحل اوليه علائم را تشخيص دهند. فرد مبتلا و خانواده نيز بايد به طور مؤثر با سيستمهاي حمايتي در تماس بوده و از حمايت آنان برخوردار شوند.
در پايان، انجمن جهاني آلزايمر پيشنهاد ميدهد كه بهتر است هر كشوري برنامه استراتژيك ملي دمانس (اختلال شناخت و حافظه) ويژه خود را با تأكيد بر “تشخيص زود هنگام و اقدامات به موقع” طراحي و اجرا كند.
دولتها بايد :
- هر كجا كه امكان دارد، شبكههاي جديد از مراكز و متخصصين (به منظور تأييد تشخيص دمانس در مراحل اوليه) را تقويت نمايند و برنامههاي مراقبتي/درماني را مديريت نمايند.
- در مكانهايي كه تجهيزات ويژه پزشكي وجود ندارد ميتوان از راهنماي تشخيص و برنامههاي درماني و مراقبتي، كه توسط سازمان بهداشت جهاني و براي افراد غير متخصص تهيه شده استفاده نمود.
- تسهیل دسترسي به مداخلات مؤثر قابل اعتماد که موجب بهبود عملكردهاي شناختي، درمان افسردگي، بهبود خلق و خوی مراقبت کنندگان ميشود.
- افزايش بودجههاي تحقيقاتي مطالعات، به منظور آزمايش داروها در مراحل اوليه بيماري و بررسی تاثیر آنها در طولانی مدت و همچنین آزمايش تأثير مداخلات (با جمعآوري شواهد قابل اعتماد) در مراحل اوليه بيماري از ديگر اقدامات مؤثر در شناخت و كنترل عواقب ناشي از دمانس (اختلال شناخت و حافظه) ميباشد.