حفظ سلامت و امنیت شخص مهم ترین بُعد مراقبت است. اکثر بیماران مبتلا به بیماری آلزایمر گرایش به دور شدن از خانه و یا مراقبانشان را دارند. از نظر لغوی،” سرگردانی ” یعنی ” راه رفتن بی هدف ” اما این واژه برای بیماران مبتلا به آلزایمر صحیح نمی باشد. در واقع این بیماران اغلب در ذهن خود دارای هدفی می باشند. آنها ممکن است به دنبال چیزی باشند که گم شده یا از دست داده اند به عنوان مثال منزل قدیمیشان.
از علتهای دیگر این مسئله عبارتند از: عوارض دارویی، استرس، گم نمودن زمان، بی قراری، اضطراب، ناتوانی در شناخت افراد، مکان ها و اشیاء آشنا، ترس ناشی از توهمات، تمایل برای انجام فعالیتهای گذشته از جمله حاضر شدن بر سرِکار یا نگهداری و بزرگ نمودن فرزندان. البته بعضي از افراد نيز بدون هيچ دليل مشخصي به طور متناوب سرگردان مي شوند و این سرگرداني بي هدف ممكن است با گفتن اين جملات همراه باشد: « من احساس مي كنم گم شده ام. به دنبال چيزهايي هستم كه گم كرده ام ».
گرچه سرگردانی و راه رفتن، در روز هم اتفاق می افتد، ولی آن، در شب خطرناکتر، مسئله سازتر و برای مراقب خسته كننده تر است.
بسياري از ما مي توانيم با اين تجربة يك بيمار سردرگم، احساس همدلي نماييم. ممكن است براي ما هم پيش آمده باشد كه مکان دقیق اتومبيلمان را در يك پاركينگ عمومي و یا فرعی های مشابه فراموش نموده باشيم يا در يك مكان غريب و ناآشنا سرگردان شده باشيم. ممكن است براي چند دقيقه احساس عصبانيت كنيم تا اينكه بر اعصابمان مسلط شده و راه منطقي پيدا كردن مكاني را كه هستيم، بيابيم.
بيمار دچار فراموشی، بيشتر در وحشت و ترس به سر مي برد و كمتر قادر است خود را كنترل نمايد و به اصطلاح « بر اعصابش مسلط شود » و ممكن است احساس كند كه بايد حواس پرتي خود را مانند يك راز نگه دارد.
ü به واسطه نقل مكان به يك محيط جديد يا ایجاد تغييراتي در محيط، سرگرداني فرد بيشتر مي شود، ممكن است يادگيري مسيرها در محيط جديد براي وی مشكل باشد و یا اصلا قادر به درك اين نباشد كه به محيط جديد نقل مكان كرده و براي رفتن به « خانه » پافشاري نمايد. تنش ناشي از چنين تغييري می تواند به تواناييهاي باقيمانده فرد آسيب رساند كه همين مسئله نيز يادگيري مسيرهاي جديد را برايش مشكل تر مي سازد.