به نواهای دلفریب بلبل و ناز و عشوه گل که عشق و دلدادگی را به ما پیام می دهند لبخند می زنم.

به گلهای سرخ صحرایی که در شوره زار ها به رقص و پایکوبی پرداخته و هرچند گاهی با پادرمیانی نیسم بوسه ای سهم رد و بدل می کنند و شادی ها را به رخ ما می کشند لبخند می زنم.

به لطافت شبنم صبحگاهی، به قطره های زیبا و رقصان برف زمستانی، به نم نم عشوه گونه باران بهاری که پیام آور خرمی هستند لبخند می زنم.

به چشمه سار زیبایی که در دلی کوهستان می خروشد و شادابی را به اطراف خود عرضه می کند و خورشید را با همه عظمتش در دل خود جای داده و نوازش می کند لبخند می زنم.

به تک درخت مغروری که در قلب صحرا جای خوش کرده به محیط خود فخر می فروشد و زمانی نیز فروتنانه تن خسته چوپانی را پناه داده و به آسایش و سر دادن نوای شادی آفرین نی خود دعوت می کند لبخند می زنم.

به آهوی زیبا و متوحشی که مشتاقانه نوزاد خود را با زبانش نوازش می کند و ضمن جلوه دادن شکوه مهربانی با حرکاتی که نگرانی از آن پیدا است از پلیدی های جامعه هم به ما آگاهی می دهد لبخند می زنم.

به وفای بی آلایش پروانه و فنای شمع روشنایی بخش که پیام وفای به عهد را در گوش ما زمزمه می کند لبخند می زنم.

به کبوتری که پیغام آور صلح و دوستی است، به گنجشک پر تحرک و شادی که شاخه های درختان را جولانگاه خود قرار داده ، به مور معصوم و دانه کشی که همت و پایداری را به ما ارزانی میدهد لبخند می زنم.

به آسمان بی کران یک رنگ، به ستارگان شوخی که به ما چشمک می زنند، به کوهی که صلابت و استواری و مقاومت را به ما می آموزد لبخند می زنم.

به دنیای زیبا و بی فریب کودکی که عاشقانه با عروسک خود راز و نیاز می کند و بی آلایش را به ما هدیه می دهد لبخند می زنم.

به مقاومت و پایداری خود در جدال به سختی های زندگی ناشی از مراقبت از بیمار مبتلا به آلزایمر خود لبخند می زنم.

به رویای شیرین و دور از دسترس خود که خواهان دنیایی عاری از خشونت و ستم بوده و سرشار از زیبائیها و نیکیها باشد لبخند می زنم.

از لحظه های شادی بخش زندگی الهام گرفته و به لحظه های غمناک در حقایق تلخ زندگی که گریزی از آن متصور نیست لبخند میزنم.

به امید این مایه هستی بخش و قوام دهنده زندگی پرنشیب و فراز لبخند می زنم.

به انسانهائی که بهر طریقی قدمی در تخفیف آلام دردمندان و بیماران خاص جامعه برداشته و در کنج دل خود مهربانی و گذشت را جایگزین انتقام و خشونت کرده اند لبخند می زنم.

به انسانهای فروتن و متواضع که دنیا را با شعاع وسیعی نظاره گر هستند و متعلقات زندگی را حقیر نشان می شمارند لبخند می زنم.

به صورت ماه و روح پر صلابت همه مراقبین بیماران لاعلاج به ویژه بیماران مبتلا به آلزایمر به شجاعت و استقامت را در مراقبت از بیماران خود در حد کمال می رسانند لبخند می زنم.

به همه عزیزان گرانمایه که به اشکال گوناگون در انجمن آلزایمر ایران مخلصانه تلاش می کنند و به بیماران مبتلا به آلزایمر و مراقبین آنها یاری می رسانند لبخند می زنم و دست همه را می بوسم.

به آنهایی که در پی کسب اعتماد به نفس، سلامت جسم و جان، نشر مهربانی، دوام مقاومتها و شجاعتها، فنای زشتی ها هستند لبخند می زنم و فروتنانه می گویم لبخند یادت نره.

نوشته آقای احمد حسنانی _ بهمن 1393