من و بیمار مبتلا به آلزایمرم با لبانی خاموش مقابل هم نشسته ایم ، دیدگانمان با نیابت از دل و زبانمان اینگونه بگو مگو می کنند، از نگاه نگران و غریب گونه بیمارم می خوانم که می گوید تو از کجا سروکله ات پیدا شده که به من امر و نهی می کنی و در امور زندگی ام دخالت می کنی و باعث دردسر و عذابم می شوی، از حال من چه می خواهی از خانه من برو و مرا تنها بگذار تا نفس راحتی بکشم و متعاقب آن لیوان آبی را که برای نوشیدنش به لبانش نزدیک کرده ام بطرفی هل می دهد و پرخاشگرانه روی از من می گرداند.

من با خویشتن داری و با چاشنی محبتی که به دیدگانم می زنم با زمزمه ای که فقط گوش دلم می شنود می گویم عزیزم نگران نباش، آزاری به تو نمی رسانم. جان شیفته ای هستم که مراقبت تو را به عهده گرفته ام، تو نیاز به مواظبت و پرستاری داری بهت کمک می کنم تا راحتی و آرامش داشته باشی و برای نیل به این آرزو خود را موظف میدانم در مقابل مشکلاتی که بیماریت به زندگی ام چنگ انداخته ، خم به ابرو نیاورم و از هر گفتار و کرداری که نشانی از بی توجهی به تو باشد خودداری کنم.

خستگی و کوفتگی و دل مردگی و نامهربانی را از خود دور کرده و بجایش اراده و شهامت و فروتنی و شکیبایی و اعتماد به نفس را در وجودم قوام دهم. نگاهی واقعگرانه به زندگی گذشته ات که سرشار از توانایی و دانایی و فداکاری و نثار محبت و حتی خشم و غضبت بوده و زندگی کنونی که ترا درمانده کرده است، تورا در پناه خود گرفته ام و با تو و با بیماریت عاقلانه برخورد داشته و با واقعیات تلخ آن هرگز ستیز نکرده و کمترین بها را به آنها بدهم و صبورانه از کنارشان بگذرم.

از شتاب بیماریت با هرشکل و هر فرصت مناسب جلوگیری کنم و خدماتی را که انجام می دهم جزیی از وظایف انسانی خود دانسته و منتی بر تو ندارم، نیکی های گذشته ات را برجسته نگه داشنه و بر کم لطفی های گذشته ات بر فرض که وجود داشته باشد قلم عفو می کشم.

می گویند مرگ امید، مرگ زندگی را در پی خواهد داشت لاجرم برای یاری رساندن بیشتر به تو این نهال پر ارزش را همواره در وجودم بارور نگه می دارم. تجربه اندوخته ها باور دارند که باید با گرفتاری ها با متانت و آسانی کنار آمد و آنها را حقیر شمرد تا از مشکلات بیشتر که زائیده سختگیری است در امان باشی .

من هم با پیروی از این ایده با شرایط زندگی و بیماریت برخورد ملایم خواهم داشت. از فداکاری نیک اندیشان، از تجربیات مراقبین بیماران، از دست آوردهای علمی مربوطه ، از هدایت کارشناسان با تجربه انجمن آلزایمر ایران برای مراقبت بهتر از تو یاری می گیرم.

برای کمک به آرامش خود و قوام تحمل جسم و جانم و ناچیز جلوه دادن مشکلات همواره رنج های هزاران هزار بیمار لاعلاج و رنج طاقت فرسای مراقبین آنها را در خاطرم زنده نگه می دارم ، پیشاپیش به تو قول می دهم در قبال دشواری های بیشتری که بیماریت قطعا در آینده برایم تدارک می بینند برخورد مناسب و شرافتمندانه داشته باشم.

دلنوشته آقای احمد حسنانی (مراقب) _اسفند 1394