نوجوانان ممكن است به دليل رفتارهاي « عجيب » فرد مبتلا و عدم تمايلش براي آوردن دوستان آنان به منزل و تنفر از درخواست هاي او از شما آزرده شوند. نوجوانان همچنين مي توانند به طور فوق العاده اي دلسوز، حمايتگر، مسئوليت پذير و نوع دوست باشند و همانند شما احساسات مختلفي را تجربه نمايند. آنها اغلب احساس نوع دوستي و مهرباني پايداري دارند كه خوشايند و مؤثر است و گاهي همانند شما به دليل مشاهده عزيزشان كه رو به زوال است احساس غم و اندوه و شرمندگي و تنفر مي نمايند.
اين احساسات متفاوت منجر به يكسري اعمال معما گونه مي شود كه براي اعضاء خانواده گيج كننده است. به طور کلی سال هاي نوجواني سال هاي سختي است. خواه مشكلاتي در خانه وجود داشته يا نداشته باشد. با اين حال اكثر بزرگسالان هنگامي كه به گذشته رجوع مي كنند، درمي يابند در صورتي كه نوجوانان در مشكلات خانواده مشاركت كنند در آينده افرادي بالغ و كامل خواهند شد. مطمئن باشيد كه نوجوانتان، ماهيت بيماري و آنچه را كه در جريان است به خوبي درك مي كند. در مورد آنچه كه اتفاق مي افتد با او صادق باشد.
توضيحاتي كه به آرامي و ملايمت داده مي شوند كمك بسيار بزرگي خواهد كرد. نوجوان را در گفتگوهاي خانوادگي، گروه ها و جلساتي كه با كارشناسان بهداشتي داريد، شركت دهيد تا بهتر متوجه وقايع داخل خانواده گردد. هنگامي كه خسته يا عصبي نيستيد، زماني را مختص فرزندتان در نظر گيريد تا ارتباطي خوب با وي داشته باشيد و به علايقش گوش فرا دهيد. به خاطر داشته باشيد كه او زندگي اي جدا از اين بيماري و اين موقعيت دارد. سعي كنيد براي دوستان نوجوانش فضايي مجزا از فرد مبتلا، در نظر گيريد. به ياد داشته باشيد كه ممكن است به خاطر تمام آنچه كه بايد با آن مواجه شويد صبرتان كمتر و آسيب پذيرتر شويد.
مجددا يادآور مي شويم كه:
بايد زماني براي استراحت خود در نظر گيريد تا در مقابل فرزندان صبورتر گرديد. هنگامي كه فرد مبتلا به منزلتان نقل مكان مي كند، مهم است كه هم او و هم فرزندانتان بدانند چه كسي در خانواده قوانين را وضع كرده و چه كسي آنان را نظم مي دهد. وقتي پدر/ مادربزرگ فراموشكار است، مهم است كه فرزندان بدانند که شما براي اجتناب از درگيري ها چه انتظاراتي از آنان داريد، مثل؛ « مادربزرگ مي گويد: من نمي توانم با دوستم ديداري داشته باشم » يا « بابا بزرگ مي گويد: من بايد تلويزيون را خاموش كنم ».
زماني كه فرد مبتلا، فرزندان نوجوان دارد، در واقع آنان، در زمان حساسي از زندگي والد را از دست مي دهند. در عين حال بايد با بيماري و مشكلات پايان ناپذير آن مقابله نمايند. به علاوه احساس مي كنند والد ديگر را هم به دليل خستگي و فشار مراقبت از والد مبتلا به دمانس از دست داده اند.در اين حالت تقريبا با مسئوليت هاي سنگيني مواجه هستيد. بايد كمك هاي لازم را جهت حفظ سلامت رواني و جسماني خود تدارك ببينيد تا بتوانيد به ياري فرزندانتان ادامه دهيد. از آنجا كه نوجوانان اغلب با يك فرد غريبه راحت ترند تا با والد، از يك خويشاوند، معلم يا روحاني تقاضا كنيد تا نقش « يك دوست خاص » را بازي نمايند. از گروه هاي حمايت كننده انجمن آلزايمر نيز مي توانيد كمك گيريد.